برچسب : نویسنده : bmoonriver1 بازدید : 19
سه کلمه: موزیک، رمان، چای.
و تمام
برچسب : نویسنده : bmoonriver1 بازدید : 20
گفت: «مثلاً این بانوییست که بافتی تیره پوشیده و شال خاکستری تیرهای سرش کرده و عینک میزند. او ده سال است که لبخند نزده.»
با خودم فکر میکنم؛ چند سالم است؟ چند سال است که لبخند نزدهام؟ خندهام میگیرد. به بغل دستیام میگویم «ده سال است که نخندیدهام.» و خندهام میگیرد.
برچسب : نویسنده : bmoonriver1 بازدید : 41
برچسب : نویسنده : bmoonriver1 بازدید : 23
برچسب : نویسنده : bmoonriver1 بازدید : 13
همیشه به تو فکر میکنم
تنهاییات در من است
در هم شکستنات در من است
نگاهت و لبخندت
در من است
شکنجهات بر کمر من شکسته است
و عشقات
مثل خون در رگهای یک الههی تازهزمینیشده
میجوشد در من.
برچسب : نویسنده : bmoonriver1 بازدید : 37
گفتم بنویسم در زندگی دردهایی هست که مثل خوره روح را... ولی نه؛ این آشوب درون من، آتشیست که حالا از زیر خاکستر زبانه کشیده. مثل او که موسی را خواند و کوهها از هم پاشیده شدند، من رنج را فرا میخوانم.
پ.ن: دارم حافظهام را از دست میدهم.
برچسب : نویسنده : bmoonriver1 بازدید : 43
برچسب : نویسنده : bmoonriver1 بازدید : 9
برچسب : نویسنده : bmoonriver1 بازدید : 39
برچسب : نویسنده : bmoonriver1 بازدید : 30